زلال پند فارسی

متن مرتبط با «پند» در سایت زلال پند فارسی نوشته شده است

زلال پند

  • نشو  مغرور  دنیــا  رانخواهی کُشت  هر نفسِ  فـریبـــا راقوای جذبه در یوسف(ع)، پلنگ آرد زلیخا راو گیرد سوزنی هم، راه عیسی(ع) را.خدا حافظ بوَد  ما را بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند (25)

  •   ده زلال پند (25) * 241-*آه ای فرزند عشقآشنا بر دلبر و دلبند ِ عشق!گوهر اشکم بگیر و آن دلِ شورم بدهدوست دارم تا که اندر بند عشقنوشم از لبخند عشق*242- *جانِ من کی می خری؟مانده ام در دستِ سردِ مسگری« ق, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند (26)

  •   ده زلال پند (26)*  251-*تا سماواتی شویباید از دل غرقِ آیاتی شویشوقِ باران داشتن با چتر شرط عشق نیستسعی کن بر رودها قاطی شویبحرِ لذّاتی شوی!*252-*حقّ بر تو عشق دادعشق را البتّه بر ذاتت نهادپر گشودن ی, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند (27)

  •  ده زلال پند (27)*261-*آمدست از نو بهارجلوه ای دیگر ز سیمای نگارغم خوری یا شاد باشی این یکی هم بگذردباش از پیمانه ی حُسنش خمارشوی از چشمت غبار*262-*باغبانی لاله کاشتلاله در خود جز یکی غنچه نداشتتند با, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند (28)

  •  ده زلال پند (28)*271-*خیز ربّت را بخوانخشمگین می تازد این اسب زمانمگذرد عمری خبر آید به گوشم ناگهان:رفت از دنیا فلان ابنِ فلانصبح در وقتِ اذان*272-*باز می بارد قفسباز همسو می شود با من ارسخانه ی فیرو, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند (29)

  •  ده زلال پند (29)*281-*دل، خراب افتاده استجای بر آبادی ِ غم  داده استدل، دگر سیر است از آشفتن ِ دنیای منهر کجا یک سیخ ِ آتش زاده استحاضر و آماده است*282-*عاشقی کن ، عاشقیخویش را پر کن ز عشق ای متّقی!د, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند (30)

  •  ده زلال پند (30)*291-*در نهانی حرف زنبا زبان بی زبانی حرف زندفتر دل بر خدای خویش بگشای و زلالهرچه خواهی و توانی حرف زنتا بدانی ، حرف زن !*292-*ای پسر حالا چرا؟من که خم کردم کمر حالا چرا؟حئیف، اکنون ق, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند (31)

  •  ده زلال پند (31)*301-*می شوی انگار لیچپیش نفس ِ خویش مثل ِ مارپیچتو عرق از بهر ِ چه می ریزی ای ساحل نشین!گر به دریا شور داری، شرّ هیچ،بر دلت وجدان، سویچ*302-*آه ، این دل می رودمی کند قهر از زمین دل م, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند (32)

  •  ده زلال پند (32) *311-*چون شدی بالا نشینبا خدای گریه از حالا نشین!مرد باش و ترس از بنزین ِ اشک ِ تنگدستآب شو از من، به سبک ِ ما نشین!زیر چون دریا نشین!*312-*دل که از غم درد کرددرد جان ِ کودکم را مرد , ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند ( 24 )

  •    ده زلال پند ( 24 )  انقلاب در موسیقی شعر با ظهور سبک زلال *231- دل خوشزبان*دل، نگهبانِ  سر است.سر که  در بالای  برجِ  پیکر است،بایـد  از  رگبارِ حـرّافـانِ  جـاهـل  دور بـــادگرچه دل،با خوشزبانی سَ, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند ( 21 )

  •   ده زلال پند ( 21 )    انقلاب در موسیقی شعر با ظهور سبک زلال       201-  احمق * حقّ  را  گم می کند هر که سر، مستانه بر خُم می کند روزِ روشن در پیِ خورشید گشتن، احمقی ست احمق ، آندم که  تکلّم  می کند , ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند ( 22 )

  •   ده زلال پند ( 22 )    انقلاب در موسیقی شعر با ظهور سبک زلال         * 211- ذکر * دل چو غرقِ سوز گشت قامتی در زیر آتش گشت هشت یعنی این ساعت میانِ ذکرهای بیشمار قطره ای که میکند از چشم نشت تا خدا خواه, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند ( 23 )

  •   ده زلال پند ( 23 )    انقلاب در موسیقی شعر با ظهور سبک زلال       * 221- تمسخر * دل، خر نمی شود بـر مثلِ  تو نوکـر نمی شود تو عاطفه را هم به تمسخر گرفته ای! از تو به عشق سر نمی شود دلبر نمی شود * 22, ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند ( 16 )

  •     ده زلال پند ( 16 )      انقلاب در موسیقی شعر با ظهور سبک زلال   151- امداد * جز تو داناتر مرا کی توانم یافتن دیگر مرا؟ ای خداوندِ حکیم و صاحبِ فضل و کرم می کند سنگینی این پیکر مرا کیست پس یاور مرا؟ * 152- سپاس * داشتم کر میشدم مست از زیغال دیگر میشدم شکر کز دادِ تو نوشیدم ز جامت پر شدم لیک اندر باد چون پر میشدم از برت در میشدم * 153- دل * دل که میگویند چیست؟ در تمامِ آدمان این دل یکیست؟ می شود آیا جهانی را به یک دل بند داد؟ این توانائی سزای جز تو نیست با تو دل را عالمیست * 154- دلبری * با تو دل باشد اگر دلبری با غیر کی خواهم دگر؟! من یکی بنوشته ام نامت ز هنگامِ ازل در کتاب سینه با خون ,زلال,پند ...ادامه مطلب

  • ده زلال پند (17)

  •     ده زلال پند ( 17 )      انقلاب در موسیقی شعر با ظهور سبک زلال   161- خان  زندگی * در زمانِ زندگی هر کسی بر خویش خانِ زندگی ثانیه چون اسب می تازد عجول و می نهد ردّ پایی از جهانِ  زندگی داستانِ  زندگی * 162- عادتِ دَد * حقّ را سد می شود چون حسادت بیش از حد می شود رفتـه رفتـه  آنکه  بر  اوجِ  تکبّر  می رسد عادتش چون عادتِ دَد می شود بدتر از بد می شود * 163- رهرو * راه باید نو شود معتقد پیش از همه  رهرو  شود حرف می کاری اگر تنها در این  باغِ  وجود گندمت شاید که روزی جو شود قسمتی بر تو شود * 164- نظم * شمس رو بر ماه کرد ابتدا  آن  را  ز  شب آگاه کرد کارهای  خالقِ  عالم  ز  روی  نظم  باد آنکه ,زلال,پند ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها