ده زلال پند (25)
*
241-
*
آه ای فرزند عشق
آشنا بر دلبر و دلبند ِ عشق!
گوهر اشکم بگیر و آن دلِ شورم بده
دوست دارم تا که اندر بند عشق
نوشم از لبخند عشق
*
242-
*
جانِ من کی می خری؟
مانده ام در دستِ سردِ مسگری
« قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری »
تا نگشتم زیر خاکی بستری
عاشقت را می بری؟
*
243-
*
چونکه می خواهی مرا
می برد بر سوی خود راهی مرا
من فقیرم از سیاست ، بینوایم از زمان
تا نخورده گرگ در چاهی مرا
سر بزن گاهی مرا
*
244-
*
می کشم فریادها
می دهم خود را به دست بادها
باد بی رحمانه اندازد مرا بر خارزار.
من کلامِ حقّم اندر یادها
زخمیِ بیدادها
*
245-
*
چشم و نایت را بشوی!
گوشِ دل وا کن صدایت را بشوی!
دستهایت بی نمک هستند گر چون رود باش!
پای دریا دستهایت را بشوی
هر دو پایت را بشوی!
*
246-
*
یار، چشمِ خویش بست
کور گشتم غم به روی غم نشست
تیشه خواهم ساخت این دفعه به نور معرفت
پیش هر بدخواه و تاریکی پرست
درد را خواهم شکست
*
247-
*
گشته ام غرقِ خیال
می کنم از خلق پنهان شرح حال
جوهری دارم ز جنسِ آه و از رنگِ نیاز
می نویسم نامه با سبک زلال
پیشگاه ذوالجلال
*
248-
*
محنتی دارم فزون
سوزِ آه و حسرتی دارم فزون
جز تو یارب هیچکس از راز من آگاه نیست
با تو امشب خلوتی دارم فزون
صحبتی دارم فزون
*
249-
*
روح در جنگِ تن است
تن به دردِ روزگار آبستن است
در میانِ روح و تن یارب به فریادم برس!
این غمی که سوزناک اندر من است
آتشم در خرمن است
*
250-
*
بی تو گل گویم که را؟
گر نمانی پیش من ، بویم که را؟
بی تو یارب هیچ گل عطری ندارد دلپسند
بی تو خواهد گشت همسویم که را؟
جز تو پس جویم که را؟
*
ایضاح:
دوستانی که تمایل دارند به اطلاعات بیشتری در خصوص قالب های عروضی سبک زلال دست یابند به آدرس زیر تشریف ببرند:
Galebezolal500.blogfa.com
زلال پند فارسی...
برچسب : نویسنده : apandezolal1 بازدید : 198