ده زلال پند ( 7 )
انقلاب در موسیقی شعر با ظهور زلال
*
61- امتحان روح
*
آی آدم! گِل مبــاش!
هیـچدم از امتـحان غافـل مبـاش!
خاطرت باشد که تو روحی در استثمارِ خـاک.
عاشقی کن، جانبِ باطل مباش!
یارِ چندین دل مباش!
*
62- حضور
*
بایـد به نـور رفت
در موقعش ز خاک دور رفت
یعنی بــه دامِ نفس مبادا اسیـــر گشت
باید که غرق در حضور رفت
سرحال و جور رفت
*
63- نظم
*
ز عصـــــرِ حضـرتِ آدم(ع)
تمام ِ نثـــــــرها بـودنـد پشتِ هـم
و سعدی بهتـریـن استـــــــادِ نثـر ِ روزگارش بـود
ولی مــردِ غزل هم بود آن اعظم
و نظمی داشت مستحکم
*
64- هنر
*
رسالت نیست بی نـظمـی
و تکثیــرِ عطوفت نیست بــی نـظمی
ز هر سنـگی شکستــه پس نگینی بر نمی آیــد
هنر باید که صنعت نیست بی نظمی
و بدعت نیست بی نظمی
*
65- جوانی
*
(1)
هر چه زمان می رود
از تو کمی تاب و توان می رود
سنّ تو بگذشت چو از مرحله ی شصت سال
صورتِ زیبای جوان می رود
شوقِ روان می رود
*
(2)
تا که جوانی بکوش
در پیِ هر سود و زیانی بکوش
سود بیفزای و زیان از تن و از روح شوی
خواهی اگر زنده بمانی بکوش
بهر جهانی بکوش
*
66- نیّت
*
شرط، غسلِ نیّت است
آبـروداری بـرای ملّت است
در شنا هر چند استادی و صیّادی قوی
اصل، حفظِ موجِ انسانیّت است
صافی اندر خدمت است
*
67- حسد و عشق
*
آسمــان مـی فـهمـد
دیگــر اینبـار جهـان می فهمد
تـا تـوانی عـشق بنما وَز حسادت...آری!
دست بـردار، زمـان می فهمد
روح و جان می فهمد
*
68- مرد سفر
*
ای مرد سفر
دارم به تو پندی چون زر
خواهی کـه میـان خلق سربلندی را
کن زیـر، بـرِ خالق سر
از سر بگذر
*
69- بحث
*
دشمنی با جان مکن
خویشتن را بنده ی شیطان مکن
میوه ی دانائی ات از حرف های گند شوی
راز دل بر هر کسی اعلان مکن
بحث با نادان مکن
*
70- پندار نیک
*
تا که شد گفتار ، نیک
یعنی اینکه هر سخن از یار ، نیک
نیکی ِ کردار لیکن بهتر از گفتـار ِ نیک
گر نباشد بیگمان پندار، نیک
آن دو نه بسیار، نیک
*
زلال پند فارسی...برچسب : نویسنده : apandezolal1 بازدید : 329